من در شمالگردی :)
سلام سلام! 
پنجشنبه ساعت 13:00 داداشم منو با ماشینش رسوند ترمینال! البته مامانمو زنداداشمم اومدن...(حس میکردم دارم میرم سفر قندهار😂😂😂
)
ساعت 14:00 حرکت کرد اتوبوس و ساعت 3 شب رسید ساری! خدایی کمرم خورد شد .
تو راه هم هربار اتوبوس تو ترمینالا وایمیستاد میرفتم پایین و یکم خرید میکرپم برا خودم!
ساعت 3 صبح که رسیدم ساری خواهرم و شوهرش اومدن دنبالمو رفتیم خونشون و یکم غذا خوردم و خوابیدم.
ساعت یک ظهر پاشدم از خواب . ساعت 14شد زنگ زدن به دوستاش ک کلا اکیپن رفتیم جنگل
کنار جنگل رودخونه بود یکم با سنگا سد درست کردیم آب اومد بالاتر هی میپریدیم توش!
بعدشم که بساط کبابو اینا....
تازه عرق و شراب و اینام زدن! ک من انقد اصرار کردن دو پیک زدم. 
خلاصه نشستیم حرف زدن و مسخره بازی تااا ساعت 11 شب
یازده هم راه افتادیم بیایم خونه دیدم وسط جنگل ریختن پایین آهنگ و تا آخر دادن بالا و رقص...
جالب اینجاس کوردا 4 نفر بودیم یه ترک و عربم داشتیم:)
خلاصه یه بار بندری رقصیدیم یه بار کوردی یه بار ترکی یه بار فارسی...
اومدیم خونه پریدیم حموم یه دوش گرفتین یکی از دوستامون اوند تا سه شب حرف زدیم بعد اونا رفتن خونشون.
صبحم ک رفتیم خونه مادر شوهرخواهرم نهار اونجا بودیم بعدازظخرم رفتیم خرید با خواهرم. (مانتو و شلوارو و روسریو...) اینا خریدم الانم رسیدیم خونه:)